بستر خواب من
تشکی دارم از فلسفه و زیستشناسی،
بالشتم تعبیر رویاهاست،
با لحافی از وجودگرایی.
در زمستان که سرد می شود،
واقعگرایی را هم سر میکشم.
لیک در تابستان رها از هر عروض،
همچو سور عریان میدوم در آغوش نور.
اما چه نوری؟
نور خورشید!
نورشمع!
نور تاریکی!
هر نوری،
کافیست روبرویش باشی،تا سایهات پشت سرافتد{تعبیر والت ویتمن}.
بستر خواب من
اندیشههاست