روان‌شناسی و زندگی

کاربردهای نظری و عملی روان‌شناسی در زندگی روزمره

روان‌شناسی و زندگی

کاربردهای نظری و عملی روان‌شناسی در زندگی روزمره

هدف از راه‌اندازی وبلاگ حاضر بیان دیدگاه‌های شخصی و سایر روان شناسان در جنبه‌های روان شناختی زندگی است.

  • ۰
  • ۰

داستان و روان‌شناسی

روزگاری پیرمردی در بالای یک پرتگاه بسیار خطرناک و بلند زندگی می‌کرد. پیرمرد هر صبح در لبه‌ی صخره می‌نشست و کوهستان‌ها و جنگل اطراف را نگاه می‌کرد. یک روز، بعد از نشستن برای مراقبه‌ی روزانه‌اش، متوجه چیز درخشانی در تهِ پرتگاه شد. به رغم اینکه فاصله‌ی خیلی زیادی با او داشت، پیرمرد چشمان تیز‌بینی داشت و به سختی می‌توانست تشخیص بدهد که چه چیزی است. انگار شبیه یک صندوقچه‌ی بسیار بزرگ با تزئینات طلائی بود که روی یک سنگ نشسته بود. پیرمرد با خود فکر کرد «از کجا آمده‌است؟» چه چیزی درون آن می‌تواند باشد؟

  • بایرامعلی رنجگر
  • ۰
  • ۰

خبر کوتاه بود و مختصر «دکتر هاشمی امروز درگذشت».

با مرحوم دکتر سید رضا هاشمی از طریق یکی از دوستان در مرکز ناباوری و سلامت مردان بیمارستان شهدای تجریش برای ارائه‌ی خدمات مشاوره‌ی پژوهشی در حوزه‌ی روان‌شناسی آشنا شدم. البته من خودم از مشتریان پر و پا قرص بیمارستان بودم(هنوز هم هستم). از همان جلسه‌ی اول مجذوب صحبت‌ها و دیدگاهش شدم. پزشکی اندیشمند و شریف. چیزی که بندرت دست‌یافتنی است. نتیجه‌ی آن جلسه، همکاری در اجرای پژوهش سلامت روانی پزشکان شد. امری که برای اولین بار در کشور انجام شد و مقاله‌ای نیز چاپ شد. در پژوهش دیگری نیز خدمات مشاوره و راهنمایی ارائه دادم. البته هنوز مقاله‌ی آن چاپ نشده‌است. در طی گفتگوهایی که داشتیم قرار شد پژوهشی در باب این مساله که «امر پژوهش در ذات ما نیست» پژوهشی انجام دهیم. از نظرم منطق ایشان درست است. مسایل جاری انجام پژوهش و چاپ مقاله در راستای گذشتن از پل صراط است و گنج قارون می‌طلبد و صبر و ایوب. بعد از مدتی شنید که سخت بیمار شدند و من هم درگیر شدم و مقاله‌ی آخر ما به انجام نرسید. هرازگاهی تماس داشتیم و پیامک می‌دادیم و جویای حالش می‌شدم. خبر درگذشت‌شان برایم بسیار غم‌ انگیز بود. برای خانواده‌ی گرامی‌اش از خداوند طلب صبر دارم و سلامتی. روحش شاد، یادش گرامی، و راهش مستدام. دکتر بایرامعلی رنجگر ۱۵ دی ۱۴۰۳ شمسی.

  • بایرامعلی رنجگر
  • ۰
  • ۰

عشق

عشق

عشق یعنی یادگیری نگریستن به خویشتن

مثل نگاه فرد به اشیا از دوردست

چون که تو تنها یک شئی از میان بسیارانی.

هر آنکه چنین بنگرد، قلبش را حس خواهد کرد.

چسلاو میلوش. ترجمه بایرامعلی رنجگر(باریش)

  • بایرامعلی رنجگر
  • ۰
  • ۰

نظریه‌ی همدلی/ کردن-نظامند‌کردن

نظریه‌ی همدلی/ کردن-نظام‌مند‌کردن(E-S)، نظریه‌‌ای در باب مبنای روان‌شناختی اوتیسم و تفاوت‌های عصب‌شناختی مردان و زنان است. این نظریه توسط سایمون بارون-کوهن مطرح شده‌است و افراد را برحسب تفکر همدلانه(E) و تفکر نظامند(S) تقسیم می‌کند. این تفاوت‌ها با استفاده بَهر همدلی‌کردن(EQ) و نظام‌مندکردن(SQ) اندازه‌گیری می‌شوند. این نظریه تلاش می‌کند نشانه‌های اجتماعی و تبادل پیام در اختلالات طیف اوتیسم به مثابه‌ی نقص و تاخیر در همدلی در ترکیب با نظام‌مند‌کردن خیلی زیاد یا خیلی کم را اندازه بگیرد.

این آزمون پنج نوع متفاوت از «مغز» را بسته به حضور یا  عدم حضور پراکندگی‌های میان نمرات افراد در نیمرخ‌های E یا S آنها تولید می‌کند. نیمرخ‌های E یا S نشان می‌دهند که نیمرخ E>S در زنان شایع‌تر از مردان است و نیمرخ  S>E  در مردان شایع‌تر از زنان است. بارون-کوهن و همکارانش اظهار می‌کنند که نظریه‌ی E-S بهتر از جنسیت پیش‌بینی‌کننده‌ی انتخاب موضوعات علم، فنآوری، مهندسی، و ریاضی(STEM) است(۲)

نظریه‌ی E-S به شکل مغز مردانه‌ی افراطی(EMB) در نظریه‌ی اوتیسم و نشانگان آسپرگر گسترش یافته است و با حالت همدلی زیر متوسط و نظام‌مند‌کردن متوسط یا بالای متوسط  ارتباط دارد.

 

  • بایرامعلی رنجگر
  • ۰
  • ۰

علیت هیوم

در استدلال ما نسبت به موضوع واقعیت، درجات قابل تصوری از اطمینان از بالاترین قطعیت گرفته تا پایین‌ترین گونه‌های شواهد اخلاقی وجود دارند از این رو، مرد خردمند باورش را نسبتی از شواهد می‌داند. دیوید هیوم

  • بایرامعلی رنجگر
  • ۰
  • ۰

علیت

فرایند استقرا عبارت است از فرایند فرض‌کردن ساده‌ترین قانونی که می‌توانیم برای هماهنگ‌شدن با تجربه‌مان بسازیم. با این حال، این فرایند هیچ مبنای منطقی به غیر از روان‌شناختی ندارد. واضح است که هیچ نوع زمینه‌ای برای  باورکردن به اینکه ساده‌ترین سیر رویدادها واقعا رخ خواهد داد وجود ندارد. اینکه فردا خورشید طلوع خواهد کرد یک فرضیه است و بدین معنی است ما نمی‌دانیم که آیا طلوع خواهد کرد یا نه؟   -لودویگ ویتگنشتاین،۱۹۲۲ رساله‌ی منطقی-فلسفی

  • بایرامعلی رنجگر
  • ۰
  • ۰

مرگ‌ اندیشی

مرگ ناگریزی[1] عبارت است از آگاهی از اجتناب‌ناپذیری مرگ خویشتن. طبق نظریه مدیریت وحشت[2]، مرگ‌اندیشی به همراه اضطراب مرگ[3]، نیروی انگیزشی ورای مجموعه متنوعی از اعمال است که برای دفاع از خویش یا گروه‌های اجتماعی متعلق به آن هنگام تهدید طراحی می‌شود().

اضطراب مرگ

اضطراب مرگ یک نوع پریشانی هیجانی و عدم امنیت است که یادآورهای مرگ، از جمله خاطررات و افکار فرد از مرگْ آنها را راه می‌اندازد. نظریه روان‌کاوی کلاسیک معتقد است که ناهشیاری نمی‌تواند به مرگ خویش باور داشته باشد، از این رو، هراس از مرگ[4] پوششی برای برخی از ترس‌های عمیق‌تر است. هراس از مرگ یک نوع ترس غیر عقلانی و پایدار پیرامون مرگ خویشتن یا عزیزان است و اغلب با هیپوکندریا ارتباط دارد. بعدا وجودگرایان  چنین مطرج کردند که اضطراب مرگ ریشه تمام ترس‌هاست، گرچه اغلب نادیده گرفته می‌شود. مجموعه عظیمی از پژوهش‌ها با استفاده از مقیاس‌های خودگزارشی(مانند اضطراب مرگ) حاکی از این هستند که اکثر مردم سطح پائین تا متوسطی از اضطراب مرگ دارند().

مواجهه هستی‌شناختی

آگاهی عمیق و بلاواسطه از مرگ خویش و زمانی رخ می‌دهد که دفاع‌های معمولی فرد علیه آگاهی از مرگ توسط اوضاع واحوال یا خاطرات تحت نفوذ قرار می‌گیرد.

نظریه مدیریت وحشت

نظریه مدیریت وحشت  چنین عنوان می‌کند که کنترل اضطراب مرگْ کارکرد اصلی جامعه و انگیزش اصلی برای درک رفتار انسان است. از این نظر، آگاهی از اجتناب‌ناپذیری مرگ(مرگ ناگزیری) انسان را به سوی حفظ ایمان بر اساس صدق مطلق جهان‌بینی‌های فرهنگی(یعنی.، باورها و ارزش‌ها) سوق می‌دهد. این کار به زندگی‌ آنان معنی و باور را می‌دهد که آنان مطابق با این معیار زندگی می‌کنند، و در نتیجه به حس ارزش شخصی یا عزت‌نفسی که از آنها در مقابل تهدید ناشی از مواجهه با مرگ خویشتن پی‌می‌برند، محافظت می‌کند().

 

[1] Mortality salience

[2] Terror management theory

[3] Death anxiety

[4] Thanatophobia

  • بایرامعلی رنجگر
  • ۰
  • ۰

روشن است که MBSR در ارتباط با تسکین نشانه ها و اختلالات مرتبط با استرس مزایای درمانی دارد. با این حال، معتقد هستم که تعریف عملیاتی MBSR با تمرکز بر لحظه حال، عمق و توان بالقوه روش ذهن آگاهی دنیوی جهت بررسی ساختار موقتی رنج[1] یا دوکا[2]، را در سطح بنیادین محدود می سازد. در آموزه های بودیسم، سه شکل یا سه سطح از رنج وجود دارد: رنج ناشی از رنج( دوکا – دوکاتا[3]) ؛ رنج ناشی از تغییر( ویپاریناما – دوکاتا[4]) ؛ و رنج ناشی از وجود دربند یا رنج فراگیر( سامکارا – دوکاتا[5]). رنج ناشی از رنج، رنج در سطح کلی است و MBSR و اکثر شیوه های درمانی ذهن آگاهی مسایلی چون درد مزمن، اضطراب، استرس و افسردگی را مد نظر قرار می دهند. من به این سطح از رنج به عنوان رنج در "سطح اول" اشاره می کنم. بودا به " دو کَمان[6]" رنج – درد جسمانی و ذهنی و اندیشه ورزی فراگیر درباره درد واقعی- اشاره داشت. همان طور که بودا خاطر نشان می سازد درد جسمانی و ذهنی در مواقعی می تواند اجتناب ناپذیر باشد. در صورتی که، درد فراگیر ذهنی، پاسخی واکنشی و قضاوتی نسبت به احساس های فیزیکی یا موقعیت هاست و تصور می کنیم که نباید اتفاق بیفتد.

رنج ناشی از تغییر یا رنج در "سطح دوم" در تمام پدیده های که بوجود می آیند و از بین می روند، در معرض تغییر هستند و دایمی نمی باشند دیده می شود. از این رنج گاهی اوقات به عنوان رنج ناشی از بخت واژگون یاد می شود.

 

[1] suffering

[2] dukkha

[3] Dukkha- dukkhata

[4] Viparinama - dukkhata

[5] Samkhara - dukkhata

[6] Two arrow

  • بایرامعلی رنجگر
  • ۰
  • ۰

جان کابات – زین [1] از ذهن آگاهی تعریف عملیاتی زیر را ارایه داده است" یک نوع آگاهی که از توجه هدفمند در لحظه حال و قضاوتگر نبودن ناشی می شود". این تعریف عملیاتی که خبر ازکاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی[2] (MBSR) می دهد، نه تنها در ادبیات بالینی یک معیار طلایی شده است، بلکه رسانه ها و عامه مردم به عنوان یک توصیف قطعی به آن آویزان شده اند. حتی در شیوه نگاه جامعه علمی متفکر و بالینی به ذهن آگاهی شدیدا از این تعریف عملیاتی تاثیر گرفته است. روش عملی ترویج آگاهی از لحظه حال، همان طور که اکثر پژوهش های MBSR حاکی از آن هستند، ارزش درمانی آن در کاهش استرس و انواع مختلفی از نشانه های ناشی از نشخوار فکری افراطی را نشان داده است. آرام کردن ذهن ومشاهده بدون تعصب وغرض جریان تجربه منجر به از کار انداختن واکنش های عادات گونه خودکار می شود(واگو[3]،2013؛ واگو و سیلبرسویگ[4]،2012).( ادامه مطلب در هفته آینده)

 

[1] John kabat - Zinn

[2] Mindfulness – Based Stress Reduction

[3] Vago

[4] Silbersweig

  • بایرامعلی رنجگر
  • ۰
  • ۰

هر زمان که مطلبی در یک وبلاگ یا سایت می‌خوانید و قصد دارید از آن استفاده کنید هنگام منبع نویسی در درون متن و انتهای متن، به روش زیر عمل کنید:

الف)درون متن:  در وبلاگ psychology101 در باره انتخاب (رنجگر،۱۴۰۲) خواندم که.......... داخل پرانتز نام نویسنده مطلب را بنویسید.

ب) انتهای متن: در فهرست منابع به شکل زیر بنویسید:

رنجگر، ب.ع.(۱۱ مهر،۱۴۰۲). انتخاب. https://psychology101.blog.ir/post/6

روی لینک هم در ورد گزینه u یعنی آندرلاین یا ctrl+u را انتخاب کنید تا لینک مطلب در صورت کلیک، در صفحه وب باز شود. برای باز کردن آدرس اینترنتی در ورد کافی است کلید کنترل را نگه داشته و روی لینک کلیک کنید.

  • بایرامعلی رنجگر